- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 آن وزیری را چو آمد مرگ پیش کرد حیران روی سوی قوم خویش
2 گفت دردا و دریغا کز غرض آخرت با خواجگی کردم عوض
3 زارزوی این جهان میسوختم لاجرم آن یک بدین بفروختم
4 میروم امروز جانی سوخته رفته دنیا و آخرت بفروخته
5 ای دل غافل دمی بیدار شو چند بد مستی کنی هشیار شو
6 رفتگان اندر نخستین منزلند منتظر بنشسته و مستعجلند
7 بیش ازین در بند خودشان می مدار چندشان فرمائی آخر انتظار