- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 آن خلیفه کرد رای اجتماع سوی آن زن رفت از بهر جماع
2 ذکر او کرد و ذکر بر پای کرد قصد خفت و خیز مهرافزای کرد
3 چون میان پای آن خاتون نشست پس قضا آمد ره عیشش ببست
4 خشت و خشت موش در گوشش رسید خفت کیرش شهوتش کلی رمید
5 وهم آن کز مار باشد این صریر که همیجنبد بتندی از حصیر