- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 آن به که چون منی نرسد در وصال دوست تا ضعف خویش حمل کند بر کمال دوست
2 رشک آیدم ز مردمک دیده بارها کاین شوخ دیده چند ببیند جمال دوست
3 پروانه کیست تا متعلق شود به شمع باری بسوزدش سبحات جلال دوست
4 ای دوست روزهای تنعم به روزه باش باشد که در فتد شب قدر وصال دوست
5 دور از هوای نفس، که ممکن نمیشود در تنگنای صحبت دشمن، مجال دوست
6 گر دوست جان و سر طلبد ایستادهایم یاران بدین قدر بکنند احتمال دوست
7 خرم تنی که جان بدهد در وفای یار اقبال در سری که شود پایمال دوست
8 ما را شکایتی ز تو گر هست هم به توست در پیش دشمنان نتوان گفت حال دوست
9 بسیار سعدی از همه عالم بدوخت چشم تا مینمایدش همه عالم خیال دوست