که فتاد در فراقت از بابافغانی شیرازی غزل 342

بابافغانی شیرازی

آثار بابافغانی شیرازی

بابافغانی شیرازی

که فتاد در فراقت که نسوختی تمامش؟

1 که فتاد در فراقت که نسوختی تمامش؟ اجلیست غالبا این که فراق گشته نامش

2 بنوید مرگ خواند سوی خویشتن فراقم چه قیامت آشنایی که اجل بود پیامش

3 بستاره ی رقیبان نبرم حسد که آنمه بکرشمه چون در آید همه جاست فیض عامش

4 بعذاب داغ هجران دل کامخواهم اولی که نشست آتش من ز خیالهای خامش

5 نه کمست اینکه خونم خورد آن شرابخواره توهم ای رقیب بدخو چه دهی زیاده جامش

6 بهوای دیدنش آنکه چو صبح خاست خندان بنگر که کرده حرمان بچه روز وقت شامش

7 بچه روز نیک بیند ز تو کام دل فغانی که چو بخت خود غنیمی بکمین بود مدامش

عکس نوشته
کامنت
comment