-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 آن لعل شکر خنده گر از هم بگشایی حقا که به یک خنده دو عالم بگشایی
2 ورچه نگشائی لب و در پوست بخندی از رشتهٔ جانم گره غم بگشایی
3 مجروح توام شاید اگر زخم ببندی رحمی کن ار حقهٔ مرهم بگشایی
4 کاری است فرو بسته، گشادن تو توانی صد مشکل ازینگونه به یکدم بگشایی
5 اندیشه مکن سلسلهٔ چرخ نبرد گر کار چو زنجیر من از هم بگشایی
6 گفتی چو فلک دست جفا برنگشایم ایمن نشوم، گر تو توئی هم بگشایی
7 هان ای دل خاقانی از آه سحری کوش کاین چنبر افلاک خم از خم بگشایی