-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 آن سرو روان تا بگلستان گذری داشت پروانه صفت گل هوس بال و پری داشت
2 دل از خم زلف تو برون رفت و نگفتی کاین حلقه ماتمزدگان نوحه گری داشت
3 گامی بغلط هم سوی مقصود نرفتیم گوئی ره آواره گیم راهبری داشت
4 پیوسته چو آئینه طفیلی نگاهم او سوی من افکند و نظر با دگری داشت
5 تا شد مژه بی اشک فتاد از نظر من اکنون چکنم رشته که گاهی گهری داشت
6 بی آب درین بادیه یک گام نرفتیم هر نقش قدم در ره او چشم تری داشت
7 آشفتگی زلف تو ربط از سخنم برد زین بیشتر این رشته، شوریده سری داشت
8 پروانه کسی در قفس این شمع نکردست در پای تو افشاند اگر بال و پری داشت
9 منگر بکلیم از سرخواری که درین باغ این خار بن سوخته هم برگ و بری داشت