- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 اینکه اقلیم بیم و امیدست خود یکی روزه راه خورشیدست
2 اینک امروز ربع مسکونست قطرهای از هزار جیحونست
3 هیچ نادیده عالم معنی معرفت را چرا کنی دعوی
4 تو ز طاوس پای دیدستی نام اقلیمها شنیدستی
5 ز رزی دانهٔ عنب دیدی مهرهٔ بوالعجب به شب دیدی
6 بازی روز و شب به انبازی هست پیش تو همچو شب بازی
7 شیر گرمابه دیده از نقاش باش تا شیر بیشه بینی باش
8 تو که این را چو جان نگه داری گاه از آن عقل را بیازاری
9 نبود مر ترا بهی و مهی با دلی پر ز حرص و دست تهی
10 برکه خندند ساکنان اثیر کز تو با گریه ماند گوز و پنیر
11 گوز مر خرس حرص را بگذار وین پنیر بدت به گربه سپار
12 که اگر با تو دم زند هوست کند از جور چرخ در قفست