1 ای که هم دردی و هم درمان من وی که هم جانی و هم جانان من
2 دردم از حد رفت درمانی فرست ای دوای درد بی درمان من
3 تا بکی سوزد دلم در آتشت رحمی آخر بر دل من جان من
4 آتش عشقت سراپایم گرفت سوخت خشک و ترزخان و مان من
5 روز اول دین و دل دادم ز دست تا چو آرد بر سر پایان من
6 راز خود هر چند پنهان داشتم فاش کرد این دیدهٔ گریان من
7 یادگار از فیض در عالم بماند قصه عشق من و جانان من