ای از تو بی دلان را درمان از فضولی بغدادی غزل 241

فضولی بغدادی

فضولی بغدادی

فضولی بغدادی

ای از تو بی دلان را درمان درد حاصل

1 ای از تو بی دلان را درمان درد حاصل ما نیز دردمندیم از ما مباش غافل

2 ننشست گرد راهت با ما ز سربلندی بااین روش که دارد کی می رسد بمنزل

3 این داغهاست خونین بر سینه پرآتش یا شعله ها که سر زد دور از تو ز آتش دل

4 از صبر نیست گر من بر سر نمی کنم خاک دریای محنتم را دشت فناست ساحل

5 شکر خدا نمردم وین هر دو آزمودم شهدیست مرگ نافع زهریست هجر قاتل

6 اشکم روان و از پی سوی تو می دود دل گویا که می کشندش از پیش با سلاسل

7 حیرت مکن فضولی از آتش درونم کایینه دلم را شمعیست در مقابل

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر