شکر خدا که با من بیدل از بابافغانی شیرازی غزل 319

بابافغانی شیرازی

آثار بابافغانی شیرازی

بابافغانی شیرازی

شکر خدا که با من بیدل نشست یار

1 شکر خدا که با من بیدل نشست یار می خورد و بی حجاب بمحفل نشست یار

2 منعم نه آگهست که با بینوای شهر آمد بدرد نوشی و بر گل نشست یار

3 در بزم عیش و گوشه ی غم با وجود ناز با دردمند خویش مقابل نشست یار

4 آندم بسرغیب رسیدم که چون پری از راه دیده آمد و بر دل نشست یار

5 اکنون روم ز جای، که از غایت وفا دستم بدوش کرده حمایل نشست یار

6 یک یک بزیر چشم، حریفان خود شناخت یاور مکن که از همه غافل نشست یار

7 خرسند شد فغانی مهجور عاقبت با این غریب سوخته منزل نشست یار

عکس نوشته
کامنت
comment