- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 شکر خدا که با من بیدل نشست یار می خورد و بی حجاب بمحفل نشست یار
2 منعم نه آگهست که با بینوای شهر آمد بدرد نوشی و بر گل نشست یار
3 در بزم عیش و گوشه ی غم با وجود ناز با دردمند خویش مقابل نشست یار
4 آندم بسرغیب رسیدم که چون پری از راه دیده آمد و بر دل نشست یار
5 اکنون روم ز جای، که از غایت وفا دستم بدوش کرده حمایل نشست یار
6 یک یک بزیر چشم، حریفان خود شناخت یاور مکن که از همه غافل نشست یار
7 خرسند شد فغانی مهجور عاقبت با این غریب سوخته منزل نشست یار