- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 نهم جبین به درش آستان بگرداند نشینمش به سر ره عنان بگرداند
2 اگر شفاعت من در تصورش گذرد به بزم انس رخ از همدمان بگرداند
3 به بزم باده به ساقیگری ازو چه عجب که پیر صومعه را در میان بگرداند؟
4 اگر نه مایل بوس لب خودست چرا به لب چو تشنه دمادم زبان بگرداند؟
5 به بند دام بلای تو صعوه را گردون هما به گرد سر آشیان بگرداند
6 چو غمزه تو فسون اثر فرو خواند بلای راهزن از کاروان بگرداند
7 بهار را ز رخت تا چه رنگ در نظرست؟ که دم به دم ورق ارغوان بگرداند
8 تو نالی از خله خار و ننگری که سپهر سر حسین علی بر سنان بگرداند
9 برو به شادی و اندوه دل منه که قضا چو قرعه بر نمط امتحان بگرداند،
10 یزید را به بساط خلیفه بنشاند کلیم را به لباس شبان بگرداند
11 اگر به باغ ز کلکم سخن رود غالب نسیم روی گل از باغبان بگرداند