- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چهارم فروهل بد و زنگله دو جنگی به کردار شیر یله
2 به ایران نبرده به تیر و کمان نبد چون فروهل دگر بدگمان
3 چو از دور ترک دژم را بدید کمان را به زه کرد و اندر کشید
4 برآورد زان تیرهای خدنگ گرفته کمان رفت پیشش به جنگ
5 ابر زنگله تیرباران گرفت ز هر سو کمین سواران گرفت
6 خدنگی به رانش برآمد چو باد که بگذشت بر مرد و بر اسب شاد
7 به روی اندر آمد تگاور ز درد جدا شد از او زنگله روی زرد
8 نگون شد سر زنگله جان بداد تو گفتی همانا ز مادر نزاد
9 فروهل فروجست و ببرید سر برون کرد خفتان رومی ز بر
10 سرش را به فتراک زین برببست بیامد گرفت اسب او را به دست
11 به بالا برآمد به سان پلنگ به خون غرقه گشته بر و تیغ و چنگ
12 درفش خجسته برآورد راست شده شادمان یافته هرچ خواست
13 خروشید زان پس که پیروز باد سر خسروان شاه فرخ نژاد