1 اشک بلبل نمک چش خویش خنده گل خزانه بویش
2 چشم بلبل کجا و سرمه کجا نرسد سگ به گرد آهویش
3 زور بازوی امتیاز رسا چه کمانها کشیده ابرویش
4 با خزان و بهار یکرنگیم گل شدیم از نظاره رویش
5 همتی از اسیر می خواهم که شوم خاک بر سر کویش
1 کسی طی می تواند کرد راه ای بیابان را که پای شوق او از سبزه نشناسد مغیلان را
2 به جایی می رسد پاکیزه گوهر گرچه در اول صدف زندان نماید قطره باران نیسان را
1 فسونی خوانده چشمت شیشهها را که نرگسدان کند اندیشهها را
2 خدایا وحشیان را رام ما کن نخستین این تغافلپیشهها را
1 بحر عشق است و وفا گوهر پاک است اینجا کشتی چاره گران سینه چاک است اینجا
2 سیر بازار وفا محشر ارباب دل است عالم تفرقه یک دامن پاک است اینجا