1 تازان درآمد از در میدانش چون ماه آسمان یکرانش
2 گوی و دلم دو کوی به پیشش در هر دو غمی ز زخم فراوانش
3 این گوی خسته از مژه چشمش وآن گوی جسته از سر چوگانش
1 سزد که باش شاها ز ملک خرم و شاد که ملک تو در شادی و خرمی بگشاد
2 خدای دادت ملک و خدای عزوجل نگاه دارد ملک تو همچنان که بداد
1 چون منی را فلک بیازارد خردش بی خرد نینگارد
2 هر زمانی چو ریگ تشنه ترم گر چه بر من چو ابر غم بارد
1 ای آن که فلک نصرت الهی بر کنیت و نامت نثار دارد
2 هر چیز که گیتی بدان بنازد از همت تو مستعار دارد