- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ثوری از بایزید بسطامی از پی طاعت و نکونامی
2 کرد نیکو سؤالی و بگریست گفت پیرا بگو که ظالم کیست
3 پیرِ وی مر ورا جواب بداد شربت وی هم از کتاب بداد
4 گفت ظالم کسیست بدروزی که یکی لحظه در شبانروزی
5 کند از غافلی فراموشش نبوَد بنده حلقه در گوشش
6 گر فراموش کردیش نفسی ظالمی هرزه نیست چون تو کسی
7 ور بوی حاضر و بری نامش نیست کردی ز جرم احکامش
8 آنچنان یاد کن که از دل و جان بشوی غایب از زمین و زمان