-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ترنج غبغب آن یوسف عزیز چو دیدم چنان شدم که به جای ترنج، دست بریدم
2 ز قهر تیغ کشیدی، به سوی من بدویدی ز من تو سر ببریدی، من از تو دل نبریدم
3 نشست یار به محفل، گذشت قافله غافل که هر چه من بدویدم، به گرد او نرسیدم
4 مپرس حالت مجنون ز سایه پرور شهری ز من بپرس که با سر، به کوی دوست دویدم
5 مرا هوای پریدن نبود از پی طوبی بهشت روی تو دیدم، از آشیانه پریدم
6 توئی که سوختیم از فراق و رحم نکردی منم که سوختم و ساختم، نفس نکشیدم
7 رموز غیب که یزدان بجبرئیل نگفتی من از گدای در کوی می فروش شنیدم
8 هر آنچه تخم طرب کاشتم به مزرعهٔ دل ز بخت بد چو صبوحی گیاه غم درویدم