تلمیذ بی ارادت عاشق بی زر است و روندهٔ بی معرفت مرغ بی پر و عالم بی عمل درخت بی بر و زاهد بی علم خانهٔ بی در. ,
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 هزار سختی اگر بر من آید آسان است که دوستی و ارادت هزار چندان است
2 سفر دراز نباشد به پای طالب دوست که خار دشت محبت گل است و ریحان است
1 خورشید زیر سایه زلف چو شام اوست طوبی غلام قد صنوبرخرام اوست
2 آن قامتست نی به حقیقت قیامتست زیرا که رستخیز من اندر قیام اوست
1 بگذشت و چه گویم که چه بر من بگذشت سیلاب محبتم ز دامن بگذشت
2 دستی به دلم فرو کن ای یار عزیز تا تیر ببینی که ز جوشن بگذشت
1 عشقبازی نه من آخر به جهان آوردم یا گناهیست که اول من مسکین کردم
2 تو که از صورت حال دل ما بیخبری غم دل با تو نگویم که ندانی دردم
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به