تاکی افسردن دمی از فکر از بیدل دهلوی غزل 1763

بیدل دهلوی

آثار بیدل دهلوی

بیدل دهلوی

تاکی افسردن دمی از فکر خود وارسته باش

1 تاکی افسردن دمی از فکر خود وارسته باش سر برون‌آر ازگریبان معنی برجسته باش

2 گر نداری جرات از خانمان بر هم زدن همچو می‌خون در جگر زین شیشهٔ بشکسته باش

3 تا بفهمی ربط استعداد هستی و عدم زین دو مصرع دور مگذر اندکی پیوسته باش

4 روزی اینجا در خور آدم دهن آماده است محرم منقار ساز آن نهال پسته باش

5 عزم صادق می‌رهاند چون تنت از بند طبع شاید از پستی برون آیی‌ کمر می بسته باش

6 دخل بیجایت ز درد اهل معنی غافل است ناخنی تا هست دور از سینه‌های خسته باش

7 چند باشی از فراموشان ایام وصال رنگهای رفته یادت می‌دهم گلدسته باش

8 خواستم از دل برون آرم غبار حیرتی تا به لب آمد نفس خون‌گشت وگفت‌: آهسته باش

9 از اقامت شرم دارد بیدل استعداد شمع هر قدر باشی درین محفل ز پا ننشسته باش

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر