1 آئینه بردار و در وی کن نظر صورت لطف الهی می نگر
2 مجمع مجموع اسما را ببین از کرم هر بی خبر را کن خبر
1 می زخم عشق می نوشیم ما خلعتی از عشق می پوشیم ما
2 در طریق عاشقی چون عاشقان مدتی شد تا که می کوشیم ما
1 تا ز نور روی او گشته منور آفتاب نور چشم عالمست و خوب و درخور آفتاب
2 وصف او گوید به جان شاه ، فلک در نیمروز مدح او خواند روان در ملک خاور آفتاب
1 همه عالم تو را و او ما را طلب او کن و بجو ما را
2 سر زلفش به دست ما افتاد می نمایند مو به مو ما را