طبیبی را حکایت کرد پیری از سعدی شیرازی قطعه‌ 604

سعدی شیرازی

آثار سعدی شیرازی

سعدی شیرازی

طبیبی را حکایت کرد پیری

1 طبیبی را حکایت کرد پیری که می‌گردد سرم چون آسیایی

2 نه گوشی ماند فهمم را نه هوشی نه دستی ماند جهدم را نه پایی

3 نه دیدن می‌توانم بی‌تأمل نه رفتن می‌توانم بی‌عصایی

4 روان دردمندم را ببندیش اگر دستت دهد تدبیر و رایی

5 وگر دانی که چشمم را بسازد بساز از بهر چشمم توتیایی

6 ندیدم در جهان چون خاک شیراز وزین ناسازتر آب و هوایی

7 گرم پای سفر بودی و رفتار تحول کردمی زینجا به جایی

8 حکایت برگرفت آن پیر فرتوت ز جور دور گیتی ماجرایی

9 طبیب محترم درماند عاجز ز دستش تا به گردن در بلایی

10 بگفتا صبر کن بر درد پیری که جز مرگش نمی‌بینم دوایی

عکس نوشته
کامنت
comment