-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دلبر آن به که کسش نشناسد نوبر آن به که خسش نشناسد
2 ماه سی روزه به از چارده شب که نه سگ نه عسسش نشناسد
3 مست به عاشق و پوشیده چنانک کس خمار هوسش نشناسد
4 دل هم از درد به جانی به از آنک هر طبیبی مجسش نشناسد
5 بخبخ آن بختی سرمست که کس های و هوی جرسش نشناسد
6 کو سواری که شود کشتهٔ عشق عقل داغ فرسش نشناسد
7 عاشق از روی شناسی به بلاست خرم آن کس که کسش نشناسد
8 عشق را مرغ هوائی باید کاین هوا گون قفسش نشناسد
9 استخوانی طلبد جان همای که به صحرا مگسش نشناسد
10 آسمان هرچه بزاید بکشد زانکه فریاد رسش نشناسد
11 روستم بین که به خون ریز پسر کند آهنگ و پسش نشناسد
12 خوش نفس دارد خاقانی لیک چرخ، قدر نفسش نشناسد