1 ای دلبر عیسینفس ترسایی خواهم به برم شبی تو بیترس آیی
2 گه پاک کنی با آستین چشم ترم گه بر لب خشک من لب تر سایی
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 چو سوخت خال تو دل، عاشقان، یکدله را به باغ لاله دگر خورد داغ باطله را
2 ز کاروان جنون دل گرفت و داد به زلف شریک دزد ببین و رفیق قافله را
1 تا پریشان به رُخ آن زلف سمن ساست تو را جمع اسباب پریشانی دلهاست تو را
2 دست بردی به رخ از شرم و حریفان گفتند که تو مو سائی و عزم ید بیضاست تو را
1 عشقت آتش بدل کس نزند تا دل ماست کی به مسجد سزد آن شمع که بر خانه رواست
2 به وفائی که نداری قسم ای ماه جبین هر جفائی که کنی در دل من عین وفاست
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **