- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 شیرینتر از دلدار من دلدار نتوان یافتن مسکینتر از من عاشقی غمخوار نتوان یافتن
2 در دهر چون من بیدلی سرگشته کم پیدا شود در شهر چون او دلبری عیار نتوان یافتن
3 ما را ملامت گو: مکن زین پس به مستی، اوحدی کز دور چشم مست او هشیار نتوان یافتن
4 هرگز به بیداری کجا دستم به وصل او رسید؟ چون یک شب این بخت مرا بیدار نتوان یافتن
5 ای دل، گر آب زندگی جویی، به تاریک مرو کین کار بیرون از لب آن یار نتوان یافتن
6 زینسان که من میبینم این آشفتگی، سالی دگر اندر دیار عاشقی دیار نتوان یافتن
7 بالای سرو بوستان هم نغز میآید، ولی در سرو بستانی چنین رفتار نتوان یافتن
8 در کارگاه سینه چون سودای او بر کار شد یک لحظه ما را بعد ازین در کار نتوان یافتن
9 ای اوحدی، گر خون شود دل در غم او، گو: بشو بیمحنتی وصل چنان دلدار نتوان یافتن