- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 رزق، خلوتگه اندیشهٔ روزیخوار است دانه هرگاه مژه بازکند منقار است
2 قطرهٔ ما نشد آگاه تامل، ورنه موج این بحر گهرخیز گریبان زار است
3 الفت جسم صفای دل ما داد به زنگ آب این آینه یکسر عرق گلکار است
4 طرف دامان تعلق ز خراش ایمن نیست مفت دیوانه که صحرای جنون بیخار است
5 از کجاندیشی دل وضع جهان دلکش نیست غم تمثال مخور آینه ناهموار است
6 بر تعین زدهای زحمت تحقیق مده سر سودایی سامان به گریبان بار است
7 در بهاریکه سر و برگ طرب رنگ فناست دست بر سر زدنت به زگل دستار است
8 ادب آموز هوستازی غفلت پیریست سایه را پای به دامن، ز خم دیوار است
9 رنگها بالفشان میرود و میآید این چمن عالم تجدید کهن تکرار است
10 ای ندامت مددی کز غم اسباب جهان دست سودن هوسی دارد و پُر بیکار است
11 بیدل از زندگی آخر نتوان جان بردن رنگ این باغ هوس آتش بیزنهار است