-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای آفتاب رویت هرسو فکنده تابی وی از فروغ مهرت هر ذرّه آفتابی
2 از کیست قدر رویت چون نیست غیر تو کس هر لحظه در لباسی هر لحمه در نقابی
3 ساقی و باده چون نیست الّا یکی پس از چه در هر طرف فتاده مستی است از شرابی
4 دست تو در گل ما مهر تو در دل ما نوریست در ظلامی، گنجی است در خرابی
5 چون کس نبود جز تو در عرصه دو عالم کز وی کنی سوالی او را دهی جوابی
6 در آینه نظر کرد روی تو دید خود را خویشتن درآمد هرلحظه در عتابی
7 با عکس خویش میگفت هر ساعتی حدیثی با نفس خویش میکرد هر لحمهای خطابی
8 ای آفتاب تابان در مغربی نظر کن کز روی تست عکسی وز مهر توست تابی