- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 سلطان، سرِ تخت شهی کرد تنزّل با آنکه جز او هیچ شهی نیست گدا شد
2 آنکس که زفقر و ز غنا هست منزّه در کسوت فقر از پی اظهار غنا شد
3 هرگز که شنیدست از ازین طرفه که یک کس هم خانه خویش آمد و هم خانه خدا شد
4 آن گوهر پاکیزه و آن درّ یگانه ۰ون جوش برآورد زمین گشت و سما شد
5 در کسوت چونی و چرایی نتوان گفت کاندلبر بیچون و چرا چون و چرا شد؟!
6 بنمود رخ ابروی وی از ابروی خوبان تا بر صفت ماه نو انگشت نما شد
7 در گلشن عالم چو شهی سرو چو لاله هم سرخ کلاه آمد و هم سبز قبا شد
8 آن مهر سپهر ازلی کرده تجلی تا مغربی و مشرقی و شمس و ضیا شد