سلطان، سرِ تخت شهی کرد تنزّل از شمس مغربی غزل 88

شمس مغربی

آثار شمس مغربی

شمس مغربی

سلطان، سرِ تخت شهی کرد تنزّل

1 سلطان، سرِ تخت شهی کرد تنزّل با آنکه جز او هیچ شهی نیست گدا شد

2 آنکس که زفقر و ز غنا هست منزّه در کسوت فقر از پی اظهار غنا شد

3 هرگز که شنیدست از ازین طرفه که یک کس هم خانه خویش آمد و هم خانه خدا شد

4 آن گوهر پاکیزه و آن درّ یگانه ۰ون جوش برآورد زمین گشت و سما شد

5 در کسوت چونی و چرایی نتوان گفت کاندلبر بیچون و چرا چون و چرا شد؟!

6 بنمود رخ ابروی وی از ابروی خوبان تا بر صفت ماه نو انگشت نما شد

7 در گلشن عالم چو شهی سرو چو لاله هم سرخ کلاه آمد و هم سبز قبا شد

8 آن مهر سپهر ازلی کرده تجلی تا مغربی و مشرقی و شمس و ضیا شد

عکس نوشته
کامنت
comment