شکر گفتار از ملا مسیح پانی‌پتی رام و سیتا 14

ملا مسیح پانی‌پتی

آثار ملا مسیح پانی‌پتی

ملا مسیح پانی‌پتی

شکر گفتار این شیرین فسانه

1 شکر گفتار این شیرین فسانه بدین آهنگ بسرود این ترانه

2 که رایی بود اندر کشور هند به زیر خاتمش بنگاله تا سند

3 به شهر اود نامش راجه جسرَت ز تختش آسمان می برد حسرت

4 ز عدلش آتش و پنبه شده خویش برادر خوانده خواندی گرگ را میش

5 به دورش بس که گیتی بود خرّم نمانده نام غم جز در سپرغم

6 ز اقبالش جهان را عید نوروز به بزم و رزم چون خورشید فیروز

7 به فرمانش به بستان کرده بلبل تغیر نام نا فرمانی از گل

8 کشیده تیغ تیزش خنجر مهر عقیم از فتنه گشته مادر دهر

9 ز دست آرزو بخشش در آفاق شکسته قدر زر چون رنگ عشاق

10 گریزان آز از ملکش به فرسنگ گرفتن کفر بود و خواستن ننگ

11 به کام دولتش ناز و تمنّا مراد همتش یک یک مهیا

12 نکرده لیک بخت نوجوانش چراغی روشن اندر خاندانش

13 به صد جان آرزو می کرد فرزند نمی شد نخل امیدش برومند

14 ز نیسانش صدفها می شدی پر نمی آمد به کف سر رشتۀ در

15 ز بی اولادی خود داشت افسوس که از اولاد ماند نام و ناموس

16 ازان گویند عمرش جاودان باد که عمر اندر حقیقت هست اولاد

عکس نوشته
کامنت
comment