- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 شکر حق را که از خزاین غیب ریخت چندان جواهرم در جیب
2 که ازان نقد قیمتی به سه سال کردم این پنج گنج مالامال
3 یک یک این پنج نامه تا پایان عرضه کردم به چشم دانایان
4 هر کسی را چنانکه روی نمود در بد و نیک گفت و گوی نمود
5 زینهمه ناقدان نکتهشناس هر کسی، زد دمی به وهم و قیاس
6 لیک، آن کاندرین خزاین پر مهره قلب دور کرد ز در
7 به سکه در علم راست تدبیر است راستی هم شهاب و هم تیر است
8 راستی ساکن اندرو به صواب چون الف راست در میان شهاب
9 او شهاب و دل و تنش ز اخیار نیرین مشارق الانوار
10 من بدو عرضه کرده نامه خویش او با صلاح رانده خامه خویش
11 دیده هر بیت را رقم به رقم رنج بر خود نهاد و منت هم
12 شمع من یافته ضیاء از وی مس گشته کیمیا از وی!