بت شکرسخن پسته‌دهان می‌گذرد از حیدر شیرازی غزل 22

حیدر شیرازی

آثار حیدر شیرازی

حیدر شیرازی

بت شکرسخن پسته‌دهان می‌گذرد

1 بت شکرسخن پسته‌دهان می‌گذرد مَهِ خورشیدرخ موی‌میان می‌گذرد

2 خلق شیراز! بدانید و نظر باز کنید کآفت مرد و زن و پیر و جوان می‌گذرد

3 تا من از سینهٔ مجروح سپر ساخته‌ام از دلم ناوک مژگان فلان می‌گذرد

4 به ظریفی و حریفی و لطیفی و خوشی یار من از همه خوبان جهان می‌گذرد

5 تا تو با روز رخ و زلف چو شب می‌گذری خود شب و روز ندانم به چه سان می‌گذرد

6 تو چه دانی که ز عشق رخ همچون روزت شب تاریک چه بر خسته‌دلان می‌گذرد

7 تا بر آن آب حیات دهنت تشنه شدم عمر در عشق تو چون آب روان می‌گذرد

8 هرکه او پای نهد بر سر کوی تو شبی چون من سوخته دل از سر جان می‌گذرد

9 حیدر عاشق و سودازده از بیم رقیب هر شبی بر سر کوی تو نهان می‌گذرد

عکس نوشته
کامنت
comment