- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بت شکرسخن پستهدهان میگذرد مَهِ خورشیدرخ مویمیان میگذرد
2 خلق شیراز! بدانید و نظر باز کنید کآفت مرد و زن و پیر و جوان میگذرد
3 تا من از سینهٔ مجروح سپر ساختهام از دلم ناوک مژگان فلان میگذرد
4 به ظریفی و حریفی و لطیفی و خوشی یار من از همه خوبان جهان میگذرد
5 تا تو با روز رخ و زلف چو شب میگذری خود شب و روز ندانم به چه سان میگذرد
6 تو چه دانی که ز عشق رخ همچون روزت شب تاریک چه بر خستهدلان میگذرد
7 تا بر آن آب حیات دهنت تشنه شدم عمر در عشق تو چون آب روان میگذرد
8 هرکه او پای نهد بر سر کوی تو شبی چون من سوخته دل از سر جان میگذرد
9 حیدر عاشق و سودازده از بیم رقیب هر شبی بر سر کوی تو نهان میگذرد