-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ناگهان اندردویدم پیش وی بانگ برزد مست عشق او که هی
2 هیچ میدانی چه خون ریز است او چون تویی را زهره کی بودهست کی
3 شکران در عشق او بگداختند سربریده ناله کن مانند نی
4 پاک کن رگهای خود در عشق او تا نبرد تیغ او پایت ز پی
5 بر گلستانش گدازان شو چو برف تا برآرد صد بهار از ماه دی
6 یا درآ و نرم نرمک مرده شو تا تو را گویند ای قیوم حی
7 حبس کن مر شیره را در خنب حق تا بجوشد وارهد از نیک و بی
8 شمس تبریزی بیا در من نگر تا ببینی مر مرا معدوم شی