ناگهان اندردویدم از جلال الدین محمد مولوی غزل 2914

جلال الدین محمد مولوی

آثار جلال الدین محمد مولوی

جلال الدین محمد مولوی

ناگهان اندردویدم پیش وی

1 ناگهان اندردویدم پیش وی بانگ برزد مست عشق او که هی

2 هیچ می‌دانی چه خون ریز است او چون تویی را زهره کی بوده‌ست کی

3 شکران در عشق او بگداختند سربریده ناله کن مانند نی

4 پاک کن رگ‌های خود در عشق او تا نبرد تیغ او پایت ز پی

5 بر گلستانش گدازان شو چو برف تا برآرد صد بهار از ماه دی

6 یا درآ و نرم نرمک مرده شو تا تو را گویند ای قیوم حی

7 حبس کن مر شیره را در خنب حق تا بجوشد وارهد از نیک و بی

8 شمس تبریزی بیا در من نگر تا ببینی مر مرا معدوم شی

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر