1 مکش سرمه به چشم نازپرور مکن روز مرا از شب سیهتر
2 نمیسوزد دلت از بهر فایز چه خواهی گفت فردا روز محشر؟
1 دلم از بس که دنبال تو گشته دل خونگشته پامال تو گشته
2 مگر در وقت مردن خون فایز ترشح کرده و خال تو گشته
1 ز من گشتی جدا ای سرو آزاد نبودم یک زمانی بی تو دلشاد
2 چه کردم ای مه فایز که هرگز نه یادم کردی و نه رفتی از یاد
1 نه قامت، تازه سرو جویبار است نه نرگس، چشم آهوی تتار است
2 حدیث سلسبیل و حور فایز بیان صحبت لبهای یار است