-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 همچو خس آیینه پرداز شرارم کرده اند همچو جوهر وقف تیغ آبدارم کرده اند
2 تا کنم پرواز بال از زخم تیغم داده اند تا سبک برخیزم از پستی غبارم کرده اند
3 دور گرد صیدگاه التفاتم دیده اند وز تغافلهای پی در پی شکارم کرده اند
4 بهر زهر آشامی غم کام تلخم داده اند از برای ترکتاز شعله خارم کرده اند
5 بلبل و پروانه از بس پاکبازم دیده اند از هوا داری گل آتش نثارم کرده اند
6 خضر راه من به کوی آشنا بیگانگی است بحر آشوب فراق بیقرارم کرده اند
7 تا نگردد خضر راه قرب من بیگانگی از قرار آشنایی بیقرارم کرده اند
8 بار بی برگی به نخل باغ عیشم داده اند خون سرسبزی طراز نوبهارم کرده اند