- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چنین گفت بانوی شیرین زبان که ای جمله با من چو جان مهربان
2 مرا نیست دیگر توانای زیست برین زندگی زار باید گریست
3 شما را پس از من بسی ناز باد ز شادی به گوش اندر آواز باد
4 چو آید عدو سوی خرگاه من بگوئید از من به بدخواه من
5 که رفتیم ما این تو این خانمان بزن آتش اینک در این خاندان
6 مرا بگذرد رنج ایام سخت ترا این سیاهی بماند برخت