-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چنان زخوی تو هر کس به هر دیار گریخت که دشت در صدف و بحر در غبار گریخت
2 به دیده دشت غزال رمیده می آید مگر ز وحشت مجنون بیقرار گریخت
3 تپیدن دل ما رنگ بند وحشت شد نگفت بهر چه مجنون بیقرار گریخت
4 اسیر اینهمه کی داشت راه حرف گریز گریز پا مگر از وحشت خمار گریخت