سروری چنین و جلوه رعنایی از اسیر شهرستانی غزل 827

اسیر شهرستانی

اسیر شهرستانی

اسیر شهرستانی

سروری چنین و جلوه رعنایی اینچنین

1 سروری چنین و جلوه رعنایی اینچنین از دیده کم مباد تماشایی اینچنین

2 آن صلح و جنگ و لطف و جفا داد داد داد! ما از کجا و تاب اداهایی اینچنین

3 مستی و وصل و سایه گل صبر چون کنم حال اینچنین و یار چنین جایی اینچنین

4 من بیزبان تو مست حیا غیر بدگمان پنهان کجا شود غم رسوایی اینچنین

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر