- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 شبی چنین در هفت آسمان به رحمت باز ز خویشتن نفسی ای پسر به حق پرداز
2 مگر ز مدت عمر آنچه مانده دریابی که آنچه رفت به غفلت دگر نیاید باز
3 چنان مکن که به بیچارگی فرومانی کنون که چاره به دست اندرست چاره بساز
4 ز عمرت آنچه به بازیچه رفت و ضایع شد گرت دریغ نیامد، بقیت اندر باز
5 چه روزهات به شب رفت در هوا و هوس شبی به روز کن آخر به ذکر و شکر و نماز
6 مگوی شب به عبادت چگونه روز کنم محب را ننماید شب وصال دراز
7 کریم عزوجل غیبدان و مطلعست گرش بلند بخوانی و گر به خفیه و راز
8 برآر دست تضرع ببار اشک ندم ز بینیاز بخواه آنچه بایدت به نیاز
9 سر امید فرود آر و روی عجز بمال بر استان خداوندگار بندهنواز
10 به نیکمردان یارب که دست فعل بدان ببند بر همه عالم خصوص بر شیراز