1 چنین دور آسمان کم دیده باشد که جبرئیل امین را دل خراشد
2 چه خوش دیری بنا کردند آنجا پرستد مومن و کافر تراشد
1 از محبت چون خودی محکم شود قوتش فرمانده عالم شود
2 پیر گردون کز کواکب نقش بست غنچه ها از شاخسار او شکست
1 از چه رو بر بسته ربط مردم است رشته ی این داستان سر در گم است
2 در جماعت فرد را بینیم ما از چمن او را چو گل چینیم ما
1 مثل آئینه مشو محو جمال دگران از دل و دیده فرو شوی خیال دگران
2 آتش از ناله مرغان حرم گیر و بسوز آشیانی که نهادی به نهال دگران