1 چنین کردند از قومی روایت که سیر سالکان دارد نهایت
2 و گوید آنکه در گفتش خطا نیست که سیر آدمی را انتهی نیست
3 توان دادن درین گفتار توفیق و یا باشد یکی بیرون ز تحقیق
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 چنین شنیدم که لطف یزدان بروی جوینده در نبندد دری که بگشاید از حقیقت بر اهل عرفان دگر نبندد
2 چنین شنیدم که هر که شبها نظر ز فیض سحر نبندد ملک ز کارش گره گشاید فلک بکینش کمر نبندد
1 من پر کاه و غم عشق همسنگ کوه گران شد در زیر این بار اندوه و ایدل مگر میتوان شد
2 چون تیر با استقامت از قوس من بست قامت بی قامت آن قیامت قد چو تیرم کمان شد
1 اگر ندیدی دریا که جای اندر جوست بمن نگر که دلم جوی آب رحمت اوست
2 کدام جوی دل بینهایتم دریاست کدام دریا دریای بی بدایت دوست
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به