1 زهی دست بیضات چون تیغ خورشید جهان را شده نیک از او حالت بد
2 قلم وار دادی زبان خرد را چو دفتر نشان کردم این بر دل خود
3 نه همچون دوات سیه کاسه مانم سپیدی چرا میکنم همچو کاغذ
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 جهان را هم جهان بانی است، پیدابین و پنهان دان که زیر گنبد نیلی، پدید آورد چار ارکان
2 یکی چون عود پرورده، دویم کافور حل کرده سیم سیماب گون پرده، چهارم لاله گون مرجان
1 زهی عنصر جوهر آفرینش توئی روح در پیکر آفرینش
2 ز تو دور پذرفت چرخ بزرگی به توسعد شد اختر آفرینش
1 ای آفتاب عالم روزت خجسته باد عالم بنو، ز ظلمت بیداد رسته باد
2 پشتی که جز بخدمت درگاه تو دوتاست الا به عذر پیری، در هم شکسته باد
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به