🌟 نیت کن و فال حافظ بگیر 🌟
ابوالحسن فراهانی

ابوالحسن فراهانی

ابوالحسن فراهانی
ابوالحسن فراهانی

زهی نگاه تو سرگرم از ابوالحسن فراهانی قصیده 23

قصیده 23 ام از 376 قصاید

زهی نگاه تو سرگرم مردم آزاری

🌙 حالت شب
شماره بیت
اندازه متن
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • 6
  • 7
  • 8
  • 9
  • 10
  • 11
  • 12
  • 13
  • 14
  • 15
  • 16
  • 17
  • 18
  • 19
  • 20
  • 21
  • 22
  • 23
  • 24
  • 25
  • 26
  • 27
  • 28
  • 29
  • 30
  • 31

1 زهی نگاه تو سرگرم مردم آزاری منم زچشم تو در عین گرم بازاری

2 اگر درست بود این که مردمان گویند به خواب فتنه نکوتر بود زبیداری

3 چرا چو چشم سیاه تو مست خواب بود به خانه سوزی عشاق دست برداری

4 من آن چنان که اگر یک دم از تو دورافتم شود ز زندگیم آرزوی بیزاری

5 تو تندخوی به حدی که گر خبر یابی خیال خود را از سینه ام برون آری

6 عجب نباشد اگر زلف چون شبت پوشد رخ چو ماه تو را هر نفس به عیاری

7 از آنکه زلف تو طرار باشد شب و مه شنیده ام که نکو نیست بهر طراری

8 پر از ستاره شود چشمم آسمان آسا در آن زمان که تو بر رخ نقاب بگذاری

9 بلی چو بر رخ بگذارد آفتاب نقاب ستارگان را باشد که نموداری

10 چنان گداخته شد آفتاب در کویت که پشت باز دهد هر قدم به دیواری

11 تبارک الله از آن چشم سحر پرور تو که نیکوییش فزاید همی ز بیماری

12 شب فراق تو گر خون لبالبم از چشم ز گریه بندم از رخم خون شود جاری

13 بلی زجای دگر آب سر کند ناچار گهی که منبع او را نجس نیباری

14 خیال روی تو رد سینه ام بدان ماند که گلشنی را در دوزخی در آغازی

15 فلک نشسته شب و روز در سیاه و کبود زرشک آن که چرا جای در زمین داری

16 زبس که گویم دور از رخ تو ربکاری در آب چشمم نیلوفریست پنداری

17 نکشتن منت از رحم نیست میخواهی که چون منی را از کشتگانت نشماری

18 دلم به هیچ غمی آشنا نگشته هنوز نه زآن که غم نخورد همچنین، نه بنکاری

19 برای آن که غمی را ندیده سیر کزو ستانی و به غم تازه ایش بسپاری

20 نمی شود شب من صبح، گویا بختم ز دست بر در صبح از ستاره مسماری

21 کنون که چرخ نهاد از دو صبح پنبه به گوش چه سود ای دل، بس کن زناله و زاری

22 ترا که تا دم دیگر امید بودن نیست به صبر کوش چه آسانی و چه دشواری

23 دگر نمی شوی شکوه بر بر شاهی که دست چرخ فرو بندد از ستمکاری

24 علی عالی که ندازه کمالاتش به جز خدای نداند کسی ز بسیاری

25 ایا ز خلق تو شک آن چنان که اندازند نهان ز خلق به دور آهویان تاتاری

26 اگرچه طوطی طبعم که شکر خالی فغان برآورد از بلبلان گلزاری

27 نگردد از تری شعر من مسوده خشک در آفتاب قیامت اگرش بگذاری

28 ولی ثنای تو کی دانمی سزای تو گفت خدایر است به مداحیت سزاواری

29 الا که تا لب خندان یار یاقوتی یست الا که تا رخ زرد من است گلناری

30 الا که تا به شب و روز، روز و شب گیرند ز چهرو زلفش این روشنی و آن تاری

31 مباد داغ دلم را که زنده اویم از آشنایی مرهم سیاه رخساری

ابوالحسن فراهانی از شاعران بزرگ قرن 11 هجری می باشد و سبک شعری ایشان هندی است.
ادامه توضیحات شاعر
اثر زهی نگاه تو سرگرم مردم آزاری قصیده 23 ام از 376 قصاید در دیوان اشعار ابوالحسن فراهانی می باشد
شعر قالب : قصیده سبک : هندی
عکس نوشته
کامنت
سوالات متداول درباره شعر زهی نگاه تو سرگرم مردم آزاری

شاعر شعر زهی نگاه تو سرگرم مردم آزاری چه کسی است ؟

شاعر شعر زهی نگاه تو سرگرم مردم آزاری ابوالحسن فراهانی می باشد.

شعر زهی نگاه تو سرگرم مردم آزاری در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 11 سروده شده است.

قالب شعر زهی نگاه تو سرگرم مردم آزاری چیست ؟

قالب شعر زهی نگاه تو سرگرم مردم آزاری قصیده است

سبک شعر زهی نگاه تو سرگرم مردم آزاری چیست ؟

سبک شعر زهی نگاه تو سرگرم مردم آزاری سبک هندی است

مضمون اصلی شعر زهی نگاه تو سرگرم مردم آزاری چیست؟

این شعر در دسته‌بندی اجتماعی, پندآموز, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن اجتماعی, پندآموز, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی است.
ابوالحسن فراهانی

زهی نگاه تو سرگرم از ابوالحسن فراهانی قصیده 23

قصیده 23 ام از 376 قصاید
بنر