- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 زهی طغرای نام نامیت عنوان دیوانها نیابد زیب بینام همایون تو عنوانها
2 ز گلزارت گلی هر روز گردد زیب دامانی که افشانند از آن گل دیدهها گلها به دامانها
3 ز یک نور است روشن هر طرف چاک گریبانی وز آن چاک گریبان چاکها بین بر گریبانها
4 ندارد طاقت دیدار جانان چشم مهجوران از آن شد چشمهای ما حجاب دیدهٔ جانها
5 ز درمان بینیاز است آنکه آمد خستهٔ عشقش که بیماران او را دردهای اوست درمانها
6 شبستانهای قرب دوست را راهیست بس روشن که شد نور رسالت شمع راه آن شبستانها
7 شه عرش آشیان یعنی محمد فخر انس و جان که آمد بر درش روح الامین از خیل دربانها
8 مکن ز آلوده دامانی (سحاب) اندیشه تا داری هم از فیض سحاب لطف ایشان چشم احسانها