زهی سروی که از شرمت همه از سنایی غزنوی غزل 377

سنایی غزنوی

آثار سنایی غزنوی

سنایی غزنوی

زهی سروی که از شرمت همه خوبان سرافگنده

1 زهی سروی که از شرمت همه خوبان سرافگنده چرا تابی سر زلفین چرا سوزی دل بنده

2 عقیقین آن دو لب داری به زیرش گور من کنده مرا هر روز بی‌جرمی به گور اندر کنی زنده

3 تن من چون خیالی شد بسان زیر نالنده کنار من چون جیحون شد دو چشمم ابر بارنده

4 یکی حاجت به تو دارم ایا حاجت پذیرنده نتابی تو سر زلفین نسوزانی دل بنده

5 جهان از تو خرم بادا بتا و من رهی بنده پس از مرگم جهان بر تو مبارکباد و فرخنده

عکس نوشته
کامنت
comment