-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 زهی بزم خداوندی زهی میهای شاهانه زهی یغما که میآرد شه قفجاق ترکانه
2 دلم آهن همیخاید از آن لعلین لبی که او کنار لطف بگشاید میان حلقه مستانه
3 هر آن جانی که شد مجنون به عشق حالت بیچون کجا گیرد قرار اکنون بدین افسون و افسانه
4 چو او طره برافشاند سوی عاشق همیداند که از زنجیر جنبیدن بجنبد شور دیوانه
5 به عشق طرههای او که جعد و شاخ شاخ آمد دل من شاخ شاخ آید چو دندان در سر شانه
6 چه برهم گشتهاند این دم حریفان دل از مستی برای جانت ای مه رو سری درکن در این خانه
7 اگر ساقی ندادت می دلا در گل چه افتادی وگر آن مشک نگشاد او چرا پر گشت پیمانه
8 خداوندا در این بیشه چه گم گشتهست اندیشه تنی تن کجا ماند میان جان و جانانه
9 بیا ای شمس تبریزی که در رفعت سلیمانی که از عشقت همه مرغان شدند از دام و از دانه