- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 زهی آیینه را حیرت خیال عکس تصویرت کمان فتنه را ناوک حدیث چشم زهگیرت!
2 چو خاک اکنون به باد از آتش تیغ توام لیکن بسی جوهر ز خونم گل کند از آب شمشیرت
3 نمیروید به جز یاقوت دیگر هیچ از خاکش اگر ریزد به هر جا قطرهای از خون نخچیرت
4 وجوب سرنوشت خامه نی نیست بشکستن درستی نیست ممکن در قلم انشای تصویرت
5 نبندد بسته زلفت در شادی به روی خود که فتحالباب غم دارد همین آواز زنجیرت
6 صفا همچون عرض شد لازم جسم لطیف تو مگر از جوهر خورشید بنمودند تخمیرت؟!
7 ز نیرنگ عجایبخانه چشم تو حیرانم که دارد فتنه را بیدار خواب ناز تعبیرت
8 ز بوی غنچه مدح تو اکنون وقت آن باشد گلستان بشکفد در صفحهام از رنگ تحریرت
9 کماندار خیال ابرویت تا ناوکافکن شد نفس مانند رنگم رفت دنبال پر تیرت
10 چه افسون است یارب در زبان مار آن گیسو که عالم را کنون با یک سر مو کرد تسخیرت؟!
11 خوشا از مصرع موزون دریای سخن طغرل قیامت میکشد کلک فرنگستان تصویرت