زهی باغ زهی از جلال الدین محمد مولوی غزل 92

جلال الدین محمد مولوی

آثار جلال الدین محمد مولوی

جلال الدین محمد مولوی

زهی باغ زهی باغ که بشکفت ز بالا

1 زهی باغ زهی باغ که بشکفت ز بالا زهی قدر و زهی بدر تبارک و تعالی

2 زهی فر زهی نور زهی شر زهی شور زهی گوهر منثور زهی پشت و تولا

3 زهی ملک زهی مال زهی قال زهی حال زهی پر و زهی بال بر افلاک تجلی

4 چو جان سلسله‌ها را بدرد به حرونی چه ذاالنون چه مجنون چه لیلی و چه لیلا

5 علم‌های الهی ز پس کوه برآمد چه سلطان و چه خاقان چه والی و چه والا

6 چه پیش آمد جان را که پس انداخت جهان را بزن گردن آن را که بگوید که تسلا

7 چو بی‌واسطه جبار بپرورد جهان را چه ناقوس چه ناموس چه اهلا و چه سهلا

8 گر اجزای زمینی وگر روح امینی چو آن حال ببینی بگو جل جلالا

9 گر افلاک نباشد به خدا باک نباشد دل غمناک نباشد مکن بانگ و علالا

10 فروپوش فروپوش نه بخروش نه بفروش تویی باده مدهوش یکی لحظه بپالا

11 تو کرباسی و قصار تو انگوری و عصار بپالا و بیفشار ولی دست میالا

12 خمش باش خمش باش در این مجمع اوباش مگو فاش مگو فاش ز مولی و ز مولا

عکس نوشته
کامنت
comment