1 نی در سر شوق و، نی بدل پروا ماند قوتها رفت و ناتوانیها ماند
2 از عمر گذشته حاصلم پشت خمی است موجی از باد در کف دریا ماند
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 دل چسان پنهان کند در سینه آه خویش را دانه چون بر خویشتن دزدد گیاه خویش را
2 بسکه شب کردم چو صیقل با قد خم اضطراب ساختم آیینه سنگ تکیه گاه خویش را
1 گل چو او خواهد شود، بنگر خیال خام را؟ سرو حرف قد زند پیشش، ببین اندام را
2 می کند کیفیت آن چهره، یک سر جام را پخته سازد آتش لعل تو، حرف خام را
1 سرکرد وصف خوبی رویت، زبان ما بگرفت خوبی تو، سخن از دهان ما
2 گر پادشاهی همه عالم بما دهند غیر از غم تو هیچ نباشد از آن ما
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به