- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 خدا را صاف کن با ما دل بیکینهٔ خود را مدار از خاکساران در غبار آیینهٔ خود را
2 دلم گنجینهٔ راز است و بر لب مهر خاموشی که پیش غیر نگشایم در گنجینهٔ خود را
3 نخواهد غنچهٔ بختم شکفت ای شاخ گل بیتو اگر صد چاک سازم چون گریبان سینهٔ خود را
4 امام شهر اگر کیفیت بزم تو دریابد زمین تاک سازد مسجد آدینهٔ خود را
5 به یک دم شادمانی از بلا آسوده نتوان شد چو خواهم یاد کرد آخر غم دیرینهٔ خود را
6 دلا امروز اگر خوش حالتی داری غنیمت دان مبین ناکامی فردا و کام دینهٔ خود را
7 اگر یابد فغانی یکسر مو بویی از مستی بسوزد در حضورت خرقهٔ پشمینهٔ خود را