بسکه نظاره ز تاب رخ جانان از اسیر شهرستانی غزل 57

اسیر شهرستانی

آثار اسیر شهرستانی

اسیر شهرستانی

بسکه نظاره ز تاب رخ جانان افروخت

1 بسکه نظاره ز تاب رخ جانان افروخت می توان شمع در این بزم ز مژگان افروخت

2 در میان تو و خورشید نگنجد نسبت شعله تیغ تو از خون شهیدان افروخت

3 زین خجالت که لبت خون به دل صهبا کرد پنبه چون گل به سر شیشه مستان افروخت

عکس نوشته
کامنت
comment