بس که شهد مدعا حال نشد کام مرا از طغرل احراری

طغرل احراری

طغرل احراری

طغرل احراری

بس که شهد مدعا حال نشد کام مرا

1 بس که شهد مدعا حال نشد کام مرا کرده‌اند از سنگ نومیدی مگر جام مرا؟!

2 غرق موج شبنم خجلت شود رخسار او هرکه جوید چون نگین گر از جهان نام مرا

3 آنقدر تمهید سامان جنون دارد دلم نیست جز خشکی تقاضا طبع بادام مرا!

4 در دل عاشق نباشد رتبه پست و بلند فرق چون آیینه از در کی بود بام مرا؟!

5 چند پاشیدم سرشک دانه تخم عمل کاش افتد صید مطلب حلقه دام مرا!

6 ساز قانون مروت کن به مضراب کرم از صبا گر بشنوی آهنگ پیغام مرا!

7 فرصت تمهید هستی نیست در باغ جهان چون شرر یکسان شمر آغاز و انجام مرا

8 سرخط درس کمال دیگرت در کار نیست سبحه کن اندر سلوک عشق هر گام مرا!

9 طغرل از تمکین دل سامان راحت داشتم بی‌قراری برد آخر ذوق آرام مرا!

عکس نوشته
کامنت
comment