مرا از عالم و آدم غم عشق از طغرل احراری غزل 116

طغرل احراری

آثار طغرل احراری

طغرل احراری

مرا از عالم و آدم غم عشق تو بس باشد

1 مرا از عالم و آدم غم عشق تو بس باشد به پیش آتش عشقت دلم مانند خس باشد

2 ازآن روزی که افتادم به دام چون تو صیادی ازآن رو پیرهن در تن مرا همچون قفس باشد

3 یکی بازآ به سوی من که از بی‌طاقتی تا کی فغان و ناله و فریادم از دل چون جرس باشد؟!

4 نگه را رخصت نظاره فرما در شب زلفش کجا عشاق را اندیشه ترس عسس باشد؟!

5 نبرم از تو پیوند محبت را به صد محنت اگرچه فرصت عمرم به عالم یک نفس باشد!

6 نگاه چشم سفاکش به سوی عاشقان هردم بدان ماند که ترک روم بر روی فرس باشد

7 به یک پرواز صید صد معانی می‌کند طغرل به پیش چنگل او صید عنقا چون مگس باشد

عکس نوشته
کامنت
comment